امروز : پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403

shahre-hoshmand         

مقاله ها

92/12/03= = = = = = = = گذشته برای حال چه می تواند بکند؟ / گفت و گویی با براد هالند /با مقدمه ی محمدرضا بابائی

گذشته برای حال چه می تواند بکند؟ / گفت و گویی با براد هالند /با مقدمه ی محمدرضا بابائی

====================================================

مقدمه:

زندگی هر انسانی یگانه و تکرار ناپذیر است و اگر شخصی روایت گری تیزبین و شیرین سخن باشد، چه بسیار قصه های عبرت انگیز که می تواند حکایت کند. طبیعی است که یادنامه ی انسان ها تاریخ نیست. وثوق سندی ندارد، ذهنی است قصه گو که در ساخت و پرداخت چهره ها و روندها بسی تأثیر می گذارد. دنیائی موازیِ دنیای واقعی می گذارند، زیرا عواطف و خیال ها در این جا نقشی بزرگ دارند و لذا توقعِ تاریخ از آن داشتن، سزا نیست.

جهان هنر در قرن بیستم بیش از همه قرون پیشین مشحون از نواندیشی و نوآوری بود. در این قرن پر تلاطم، اشتیاق به خلاقیت و التزام به ابداع، به حدی بود که بیش از همه تاریخ هنر در آن دگردیسی های شکلی هنر و تحولات سبک شناختی به وقوع پیوست. این شور و اشتیاق آن قدر بالا گرفت که برای نخستین بار، نفس خلاقیت و نوآوری، موضوع هنر شد و جمع کثیری از هنرمندان به جای هر تعهد دیگر صرفاً به پدیده های نو، بدیع و حتی غریب رویکرد نشان دادند.

قرن بیستم با انبوهی از جنبش های آوانگارد در مجادله با یکدیگر، و جنبش های احیاگری که در آنها، همه ی هنرمندان برای آثارشان حقانیت قائل بودند، باز شناخته می شود. هم چنین این قرن متأثر از شخصیت های منحصر به فردی بود که در جهت گیری و روند هنری شان مستقل عمل می کردند با این وجود، در اکثر موارد، زبان مستقل ایشان برخاسته از جنبش های آوانگارد بود. نیمه دوم سده بیستم همچنین شاهد نوعی دیالوگ هنری بین دو سوی اقیانوس آتلانتیک یعنی امریکا و اروپا بود. بزرگترین عامل تقویت این دیالوگ شرایط اجتماعی و اقتصادی بعد از جنگ در اروپا بود که بسیاری از هنرمندان را به آن سوی اقیانوس، که اتفاقاً دوره شکوفایی خود را آغاز می کرد، متوجه ساخت. اما مهمترین بستر این دیالوگ را هنرمندانی که از اروپا به آمریکا – و یا در موارد معدودی بالعکس – مهاجرت کردند، فراهم ساختند. این هنرمندان گاه به خاطر شرایط سیاسی – اجتماعی نامطلوب اروپا و زمانی نیز به امید بهره مندی از امکانات و تسهیلات وسوسه کننده ای که برای عرصه آثار هنری در نیویورک فراهم شده بود، موطن جدید را بر زادگاه خویش ترجیح داده و بسیاری از آنان از ماحصل این هجرت به جایگاه رفیعی در عالم هنر نائل آمدند. هنرمندان بسیاری آثار متعلق به اکسپرسیونیسم – کوبیسم – انتزاع گرایی و سوررئالیسم را از خلال نظرات شخصی خود درباره ی هنر و دیدگاه ذهنی خود از جهان که برای آنها نیروی بیانی حیرت آوری به همراه داشت، قرائت و تفسیر می کردند. با توجه به این که این هنرمندان هیچ یک از زبان های برخاسته از آوانگارد را از دیده دور نداشتند، در جنبش های متفاوت عناصری را کشف کردند که از آنها به شیوه ای نوآورانه سود جستند بدین ترتیب، حواس فردی می توانست از مرزهای نظریه های سختگیرانه ی جنبش ها بگذرد و قدم در مسیری بگذارد که تحقیقات فردی در آن ضروری و اجتناب ناپذیر بود. دیدگاه های متفاوت در آثار کسانی که به تنهایی در جهت پیشرفت هنر کار می کردند، با نیروی حیرت انگیزی زبان های جمعی را به هم پیوند می دادند. قبل از اینکه به سراغ یکی از هنرمندان مهم قرن بیستم بروم و گفتارم را در موردش شروع کنم. می خواهم بیان نمایم کار در رشته های هنری، مرزبندی میان زندگی حرفه ای و خصوصی را دشوار می کند. بهترین راهکار چیست؟

اول از همه، زندگی تنها در حوزه حرفه ای خلاصه نمی شود. چیزهای خیلی بیشتری از کار در آن وجود دارد مشکل این است که وقتی درگیر هنر می شوید، "آن" خیلی بیشتر درست همان چیزی است که می خواهید درباره اش کار کنید، زندگی چیزی است که می خواهید خود را از راه کار در آن غرق کنید، به اعتقاد تئودور آدورنو، آزادی هنرمند و روشنفکر در این مکان نهفته که مجبور نباشی مانند تمام کسانی که در نظام تقسیم کار اسیر شده اند، کار را از خوشی جدا کنی. این بخت ما برای یک زندگی خوب است. اما به همین دلیل است که مسائلی می توانند شلم شوربا شوند. به استناد مجله "پرینت مگزین"، براد هالند بزرگترین هنرمند سیاسی و مستقل عصر ما به شمار می آید. نشریه "نیویورک تایمز" او را در فضایی مافوق زمان قرار می دهد. در بالای قله ای که می تواند موقعیت جهان را واضح تر از دیگران ببیند و تفسیر کند. براد هالند، از آن دسته هنرمندانی است که در آثار خود به مقوله مصیبتهای بشر توجه دارند او برای القا کردن دل نگرانی های خود، با تکنیکی ماهرانه ضمن استفاده از رنگهای تیره تلاش می کند محیطهای پُر کنتراستی را خلق کند تا مخاطب در آن فضا بتواند به عمق رسوایی‌های بشر پی ببرد. هالند، هنرمندی خود آموخته است و همچون شاوال و بلیچمن و میمائسکو و اردشیر محصص با پشتکار و مشقات فراوان راه هنر را طی کرده است. براد هالند در سال 1943 در میشیگان امریکا به دنیا آمد. و خیلی زود فهمید که باید طراح شود. در خاطراتش، زمانی را به یاد می آورد که بسیار کوچک بوده اما با این حال همیشه مجله ها و کتابهای کمیک را با خودش همراه داشته است هالند تعلقی به تعاریف متداول ندارد.

وابستگی او به نگاه متعارف، سرمایه هنری وی را به زوالی زودرس هدایت می کند. اعتبار هنرمند، در کنار مهارتهای فنی، در اعتقاد او به تبیین جهان در اندازه های غیر متعارف نیز هست. دیدن جهان از زوایایی نا مکشوف که در ساختار ذهنی هنرمند شکل می گیرد. از اینکه چه تعداد از آثار هلند مورد استقبال منتقدان واقع شد، کسی اطلاع درستی ندارد. مسلماً عدم پذیرش او برای استخدام در استودیوی فیلمسازی کمپانی دیسنی ناراحت کننده بود ولی اگر چه او نتوانست به عنوان انیماتور در استودیوی دیسنی کاری دست و پا کند، با تلاشهای بیشتر توانست به عنوان طراح متن مجله ها و مطالب کتاب و همچنین مُبلغ تصویری محصولات تجاری مورد توجه واقع شود. هالند در ابتدا کار با رنگ سیاه آشنا شد. طراحی هنرمندانه با قلمهای زغالی و طراحی های لبریز از مرکب چینی. اولین آثار رنگ آمیزی سوژه اش، تصویری بود از مُدل یک هواپیما، هر چند هیچ کدام از کارهای اولیه او سر بلند نکردند، اما تلاشهای فراوانی که در راه خلق آن تصاویر متحمل شد، بالاخره توانست او را به هنرمندی بزرگ تبدیل کند و راه ورود به دنیای ایلوستواسیون و تبلیغات تجاری را برایش مهیا سازد. فضایی که بهتر است آن را محل عرضه همه هنرهای کاربردی بنامیم.

هالند در سال 1967 برای همیشه به نیویورک نقل مکان می کند. این حرکت تقریباً همزمان بود با خلق مجموعه طراحی هایی برای اتحادیه بیسبال موسوم The universal Baseball Association و بعدها آثاری دیگری در حوزه تصویر سازی با عنوان ماورای ماورا اثر پُل آندرسون از انتشارات Science Ficition book clup اما در سال 1972 واقعه نسبتاً مهمی در زندگی هالند رخ می دهد که بر کارهای آتی او تأثیر زیادی می گذارد و آن دعوتی است که از طرف نشریه نیویورک تایمز از او می شود. طراحی آزاد برای صفحه "آپ.اِد" به مدیریت ژان کلود سوارس که خود از طراحان معروف است. آثار هالند مورد توجه ارباب ذوق قرار می گیرد. در این آثار، تکنیک براد هالند کاملاً در جهت بیان دیدگاههای اجتماعی و سیاسی سوژه هایش به کار می رود. او با استفاده از ابزارهای طراحی و رنگهای تند که فضاهای دلهره آوری را می سازند، به خلق موقعیتهای خاص شخصیتهای اجتماعی و مسایل روز می پردازد. هالند خود اعتقادی ندارد که طرحهایش صرفاً سیاسی است، ولی توجهی که وی به مسئله مناقشات در جهان داشت و خلق آثاری در قالب آنها و همین طور طرحهایی که اشاره به قحطی و فقر جوامع عقب مانده دارد، به گونه ای غیر مستقیم به شناسایی علل سیاسی آنها نیز می پردازد. در این گونه موارد، نحوه نگاه بشر دوستانه و مواضع سیاسی او برای مخاطبان مشخص می شود، لذا به رغم آنکه می گوید من هنرمندی سیاسی نیستم باید مشکل را در تعریف واژه سیاسی دنبال کرد، در اینجا متن کوتاهی از براد هالند را تقدیم هنرمندان و هنر دوستان عزیز می کنم.

] این روزها همه هنرمندند. خواننده های راک اند رُول هنرمند هستند، همین طور کارگردانهای سینما، بدل کارهای سینما، گریمورها همه هنرمند. رپ ها و متالها هم هنرمندند. {...} زندانیها هم هنرمند هستند وقتی که می توانند خود را بسیار مظلوم جلوه دهند تا دیگران را مجبور به دلسوزی کنند. {...}، حتی بسیاری از خریداران هم هنرمند هستند؛ آنها که اجناس بُنجلی را که خریده اند برای خودنمایی با آب و تاب، پیش دیگران عالی جلوه می دهد. تنها گروهی که به نظر می رسد نمی توانند هنرمند باشند، تصویر گران هستند!visual Arts Trends. New Swatch[

 

این مصاحبه حاصل گفتگویی از سفر براد هالند به کشور ترکیه بود که ماهنامه (بک) از این هنرمند در خصوص هنر و اندیشه به مصاحبه نشسته است که من سفری که به ترکیه داشتم توانستم این مصاحبه را حاضر کنم و در اختیار دوستان هنرمند و هنردوست قرار بدهم.

یک جدائی معلوم و واضح بین تصویرگران و نقاشان در ترکیه وجود داشت. آیا چنین بحث و مشاجراتی در کشور شما هم هست؟

بله، آن یک خیال باطل مشترک برای فکر کردن است که معنای متفاوتی بین تصویر و عنصر زیبا موجود است اما، آن تنها حالا به وسیله کسانی که تشخیص می‌دهند که جهان و هنر متداول تغییر کرده است و اقتدار بیشتری برای گفتن دارد. اجرای هنر یک هنرمند تشبیهی است از این که خودش را در پوششی از شکلات پوشانده و در روی صفحه قرار گرفته یا خریدن و حضار می‌خواهند او را لیس بزنند. منظور زیبائی هنر او همچون شکلاتی جذاب برای خوردن است آینده مردم به این دوره اعجاب‌انگیز خواهد برگشت. در پایان هنر خوب است و تعدادی از هنرها بد هستند و بیشترین آن‌ها متوسطند. اما شما نمی‌توانید فرقی بر طبق کسانی که در این رشته کار کرده‌اند و یا شما آن را هنرمند می‌نامید قائل شوید.

شما به ترکیه به عنوان داور مسابقات کاریکاتور چند سال پیش آمدید. چه برداشتی از کشورمان دارید؟

وقتی که من اولین بار به استانبول آمدم من هیچ چیزی دربارة آن نمی‌دانستم به جز اینکه می‌دانستم آن یکبار کانستنیتنوپول بوده است. من با دوستم آمدم ما دو هفته در استانبول و آنتالیا گذراندیم و در اطراف مدیترانه به کاس ( kas ) و میرا ( myra ) سفر کردیم. همه افراد خیلی مهربان بودند. من ترکیه را دوست دارم و وقتی که من به نیویورک برگشتم شروع به خواندن کتاب‌هایی در خصوص تاریخ ترکیه و عثمانی کردم. چندین سال پیش من عضو هیات داوران در جشنواره کورت متراژ بودم. جشنواره فیلم هر ساله در مونت- فِراند فرانسه برگزار می‌شد. آن تجربه بزرگی برای من بود به استثناء اینکه ما مجبور بودیم در حدود 100 فیلم به زبان‌های مختلف در دو هفته تماشا کنیم. اما تجربه ودرس خوبی برای من شد این بود که فیلم کوتاه بهتر از فیلم بلند است. بهر تقدیر بهترین قسمت‌های هر فیلم دقایق مجزائی است که در حافظه‌تان می‌ماند.

آیا کار کردن با براد هالند یک چیز سخت است؟ چه چیزی بیشتر برای شما در ارتباطتان با مشتریان و یا خریداران اهمیت دارد؟

من مشکلی برای کار کردن با خودم ندارم اما من همیشه به خودم یک آزادی سازنده می‌دهم و من با بهترین ارباب رجوع کار می‌کنم. آن‌ها کسانی هستند که همان کارها را انجام داده‌اند در آمریکا مردم همیشه بزرگ جلوه داده می‌شوند حتی در فیلم‌های هالیودی یا احساساتشان لمس می‌شود دو چیزی که نسبتاً در زندگی واقعی اتفاق می‌افتد که من در بسیاری از کشورهای اروپایی ندیدم.

آیا شما تکنولوژی دیجیتال در تصویرهایتان (نقاشی‌هایتان) استفاده می‌کنید؟ چطور عنصر دیجیتالی را ارزیابی می‌کنید؟

من هنرمندانی را ندیده‌ام که تصاویر اعجاب‌انگیز با کامپیوتر داشته باشند. اما احساس من با کارکردن با کامپیوتر مثل غذا خوردن بدون دست است یک عنصر فیزیکی موجود است که از دست رفته است انگار که شما در حال لمس کردن مواد رادیواکتیو از طریق بازوان ربات است. البته شما می‌توانید یک چاپ خوبی بگیرید وقتی که شما با آن کار انجام می‌دهید. اما آن مثل انجام دادن یک نقاشی با دست نیست. جاییکه شما می‌توانید کاملاً نقاشی با دست را احساس کنید یا مثل انجام دادن یک نقاشی بزرگ است که شما احساس می‌کنید مثل اینکه شما کاملاً در انبار مزرعه را کاملاً سُسی می‌کنید (تشبیه در یک نقاشی است)

طراحی طنز گرافیک و تصویر در آمریکا به نظر می‌رسد پیشرفت کرده است چطور شما موقعیت اروپا را در این نقطه می‌بینید؟

من متاسفم مجبورم که دربارة این موضوع نادیده گرفته شده هم در اروپا و هم در آمریکا دفاع کنم، من هرگز گسترش در این حوزه را زیاد دنبال نکردم و اگر شما مدت کافی زندگی کنید پیشرفت در این حوزه را گاهی اوقات می‌توانید ببینید مثل اینکه هیچ چیزی رو به موفقیت گرایش ندارد. گرایشات و تمایلات بزرگی هستند زیرا آن‌ها در دوره‌هایی از زمان تقسیم شدند. اما آن‌ها تأثیری در من در روزهای هفته نخواهد داشت.

آیا شما درباره سیاست دولت در ایالات متحده دربارة هنر بصری فکر کردید؟

حمایت‌های دولت در انواع مشخصی است که معمولاً بیشترین نوع مردم توجه‌ای ندارند چرا که آن‌ها هنرمندان رو به زوال دولت هستند. به طور کلی. من سپاسگزارم که سیاستمداران سربه سر هنر خیلی زیاد نمی‌گذارند. آن‌ها هرگز کارهای هنری بسیار زیاد انجام نمی‌دهند در حالیکه آن‌ها آن را دارند.

آیا کار شما اساساً طراحی است؟ که در آن گرایشی منطقی و عقلایی وجود دارد؟

بله. به این معنی من یک هنرمند ترسیمی هستم. در سال‌های اخیر از قلم و مرکب و آبرنگ به مداد شمعی و مواد نرم‌تر رو آورده‌ام. فکر کنم این باعث شده تا کمی از آن گرایش به خط فاصله بگیرم اما هنوز که هنوز است به تمایز خط‌ها و مرز شکل‌ها بیش از رنگبندی فکر می‌کنم. به گمانم نقاش‌ها رنگ‌بندی را می‌بینند. در حالی که توانایی من در فرم و خط است.

(محمدرضا بابائی 1392) قسمت سوم


====================================================

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

.

radiosite11chelegi

ایران کارتونتبریز تونشیرین طنز